آبانآبان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه سن داره

آبان گاه

بامزه زیبا!!!!

    تو از همه جا شروع می شوی و من هربار بداهه می نوازمت از هر جای تنت سبز آبی کبود من لم بده، رها کن خودت را آب شو در آغوشم مثل عطر یاس فراگیرم شو بگذار یادت بگیرم.   یاقوتم،آبان بانو بامزگی و شیرنی تو ابتدا و انتها ندارد....حد ندارد...... این که یاد گرفتی همه چیز را با "دد" بگی الان گرفتی به جای مامان بگی "نانا" چشمک زدنهات... ولو شدنت تو بغل من ،بابای یا خاله...عشوه اومدن برای بابابزرگ.... لین شدن و هی بوس دادنت به ما..یا هی ماچ کردن خاله رقصیدنهات...حتی لوس شدن و لب ورچیدنهات..شیرینه..بامزه ای می فهمی دخترک زیبا..با مزه یا و من مرده تو..عاشق دل خست...
11 اسفند 1393

آبان در خانه بازی!!!!

      ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮدم؟ ﻫﻤﻪ رﻧﮕﻲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲ آﻳﺪ و وﻗﺘﻲ ﻣﻲ روي دﻧﻴﺎي ﻣﻦ ﺳﺮاﺳﺮ بی رﻧﮓﻣﻲﺷﻮد؟ خورشیدم،آبان بانو چندماه پیش برای اولین بار شوما و خواهرت جانان گلم را بردیم خانه بازی نفس... از اونجایی که ما معمولا برای جانان برنامه ریزی می کنیم(چون شوما هنوز خیلی کوچیکی)...و بعد به تو خوش می گذره..اینبار هم به تو خیلی خوش گذشت..همش توی این استخر توپ بودی نفسم..عزیزم نور چشمم   بعدش هم چهاردست پا هرجا جانان رفت تو هم رفتی....   دیوانه و بی قرارتم ...
11 اسفند 1393

زیبای خواستنی من..وجود مقدس من

        خدا اگر بودم تو را به کسی نمی‌دادم برای خودم برمی‌داشتم و از کائنات می‌زدم بیرون. گوشه دلم،آبان بانو دخترکم نازنینم الان که این مطلب را می نویسم شما 1 سال و 3 ماه سن داری.دردو بلات تو جونم. الان دیگه کامل و درست راه میری..هرچند هرزچندگاهی چاهات می پیچه بهم می خورم زمین.اما وقتی می افتی زود برمیگیردی منو نگاه می کنی... من هم با توجه به حجم دردی که داری یا قربون صدقه ات می برم و بغلت میکن..یا تشویقت می کنم از جات بلند شی...   دلبندم همیشه داری می خندی...لبهای گل رزیت همیشه به خنده باز...ای قند من... از وقتی بیدار میشی و می آیی توی ها...
11 اسفند 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آبان گاه می باشد